English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2220 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
provisional order U دستور موقت اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
administrative order U دستور اداری
quia timet U قرار تامین دستور موقت
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore U موقت شاغل مقامی بطور موقت
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
formal U اداری
departmental U اداری
administrative U اداری
official U اداری
bureaucrats U اداری
bureaucrat U اداری
administerial U اداری
executory U اداری
administrative budget U بودجه اداری
administrative escort U ناو اداری
administrative flight U پرواز اداری
overhead gharges U هزینه اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
officialism U سیستم اداری
administrative approval U موافقتنامه اداری
administrative command U فرماندهی اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
office hours U ساعات اداری
administrative channels U طرق اداری
office computer U کامپیوتر اداری
administrative channels U مجاری اداری
administrative command U یکان اداری
administrative march U راهپیمایی اداری
office work U کار اداری
official communications U مکاتبات اداری
office building U ساختمان اداری
administrative law U قوانین اداری
administrative law U حقوق اداری
prefectoral U وابسته به اداری
prefectorial U وابسته به اداری
prefecture U حوزه اداری
departmentally U ازلحاظ اداری
bureaucreat U گماشته اداری
business hours U ساعت اداری
circular letter U بخشنامه اداری
circular letter U نامه اداری
service element U عنصر اداری
administratively U بطور اداری
administrative tribunal U دادگاه اداری
management expenses U مخارج اداری
administrative movement U حرکت اداری
administrative net U شبکه اداری
malfeasance U خطای اداری
bureaus U هیئت اداری
bureau U هیئت اداری
administrative publications U نشریات اداری
administrative services U خدمات اداری
administrative services U قسمتهای اداری
red tape U فرمالیته اداری
departmental intelligence U اطلاعات اداری
officially U از طریق اداری
officialdom U سیستم اداری
paperwork U تشریفات اداری
bureaucrats U مامور اداری
unofficial U غیر اداری
a white collar job U کار اداری
administration building U ساختمان اداری
administration building U قسمت اداری
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
bureaucrat U مامور اداری
placeman U صاحب منصب اداری
deck department U قسمت اداری ناو
general administration cost U هزینه عمومی اداری
extra official U بیرون ازوفایف اداری
service echelon U رده اداری و خدماتی
key personnels U کادر اداری اصلی
administrative landing U پیاده شدن اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
officers U مامور کارمند اداری
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
officer U مامور کارمند اداری
office information system U سیستم اطلاعات اداری
office swivel chair U صندلی گردان اداری
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
officialism U رسمیت مقررات اداری
bureaucratic U وابسته به امور اداری
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
genitourinary U وابسته به دستگاه اداری تناسلی
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
superstructure U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
superstructures U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
services U قسمتهای اداری ادارات نظامی
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees U پرسنل قبول شده از نظر اداری
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
interim U موقت
pontoon bridge U پل موقت
makeshift U موقت
temporary U موقت
pontoons U پل موقت
pontoon U پل موقت
pro tempore U موقت
adhoc U موقت
intrim U موقت
provisional U موقت
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
blackout U بیهوشی موقت
blackouts U بیهوشی موقت
dazzle U کوری موقت
dazzled U کوری موقت
buffer U حافظه موقت
dazzles U کوری موقت
dazzling U کوری موقت
drop tank U تانک موقت
bridging leon U اعتبار موقت
modulus vivendi U قار موقت
kluged U ترسیم موقت
cofferdam U بند موقت
debarkation hospital U بیمارستان موقت
interim plan U برنامههای موقت
detention pending trial U حبس موقت
false work U حائل موقت
ischemia U کم خونی موقت
interim financing U پرداخت موقت
stopgaps U چاره موقت
stopgap U چاره موقت
bridging leon U وام موقت
temporarily U بطور موقت
suspension U اخراج موقت
temporary works U کارهای موقت
charge d'affaires of the embassy U کاردار موقت
coffer dam U سد انحرافی موقت
suspensions U اخراج موقت
modus vivendi U توافق موقت
interim certificates U گواهی موقت
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1در مورد فعلهای مجهول
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com